سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی با عشق

اینقدر محبت نکن پر رو میشه؟؟؟؟؟!!!!!

    نظر

سلام دوستان خوبم

امروز میخوام موضوعی که مدتهاست ذهن من رو به خودش مشغول کرده رو اینجا بگم البته این مطلب هم یه نوع برداشت آزاد ه و مبتنی بر دقت نویسنده ی وبلاگه بر روابط وبرخورد های افراد دوروبرش در محیط اجتماع خودشه پس حتما ایراداتی داره که نیازمند نگاه نقادانه ی خوانندگانشه!!

برام عجیب بود که چرا گاهی خانم ها به همسرشون محبت نمیکنن اون هم درست زمانی که همسرشون در اوج مشکلات نیازمند حمایت روحی  اونها بیشتر از هر زمان دیگه هستند . با خیلی از افرادی از این دست مطلب رو مطرح کردم شاید جالب باشه جوابشون رو بدونین.

اغلب اونها صراحتا از این جمله استفاده میکردن:ولش کن پر رو میشه!!

پی این حرف رو گرفتم چون برخورد های زیادی رو دیده بودم که همین مفهوم رو تو ذهنم تداعی کرده بود  تصمیم گرفتم از مشاور کمک بگیرم و بیشتر روی این مسئله کار کنم.سرتونو درد نیارم آخرین چیزی که نتیجه ی جستجوی من شد این بود که زن ها از عدم حمایت و توجه و محبت همسرشون واهمه دارن و همینه که باعث رفتارهایی میشه که پشت اون رفتار ها افکاری مثل همینه که گفتم  این در حالیه که همسرشون هم با برداشتی متفاوت که زنم لیاقت محبت نداره یا بهم اهمیت نمیده شعله های آتش محبت و دوست داشتنشون رو  روز به روزکم فروغ تر میکنند.

حالا یه سوال که برای من مطرح شده و به دنبال جوابش خواهم رفت اینه که چی میشه که مردها با به موقع و به اندازه  محبت کردن به همسرشون اعتماد اونها رو اونقدر جلب بکنن که خانومشون تصور نکنه با توجه و پشتیبانی از مردش داره خودشو از محبت اون دور میکنه آیا واقعا باید همیشه مردمون رو تشنه ی محبت خودمون نگه داریم؟اگر اونقدر که تو وجودمونه بهش محبت کنیم ضرر میکنیم؟باید همیشه محبتمی رو که نسبت به همسرمون دارین ناتمام ابراز کنیم باید براش حد گذاشت؟اگر بله معیار گذاشتن این حد چیه؟

اگر کسی هست که میتونه جواب سوالمو با منطقش بده ممنون میشم کمکم کنه.این سوالیه که تو ذهن خیلی از ماست .این طور نیست؟جوابش رو حتما خواهم نوشت پس مثل همیشه التماس دعا!!

متین


احساس خوشبختی کنید(نمیدونم میشه یا نه اما میدونم همیشه میشه ب

    نظر

احساس خوشبختی کنید

 

تمامى زوج هاى جوان  انتظار دارند که بعد از ازدواج همچنان روابطشان گرم و صمیمى همانند سابق باقى بماند. این اتفاق براى تعدادى از زوج ها خواهد افتاد و هیچ گونه رمز و رازى وجود ندارد بلکه آنها به سادگى یاد گرفته اند که زمان را براى همسر  خود اختصاص داده و در آن زمان به او کاملاً توجه داشته باشند. به یاد داشته باشید این کار را باید هر روز انجام دهید و اگر تنها بعضى اوقات این گونه رفتار کنید جواب نخواهید گرفت.

حقیقت این است که ازدواج و ادامه زندگى مانند یک باغ بزرگ است، اگر شما به این باغ عشق ، محبت و علاقه نشان دهید مانند این است که آن باغ نور خورشید و باران کافى داشته و سرشار از شکوفه هاى زیبا و رنگارنگ مى شود که شما از دیدن آن لذت مى برید و احساس خوشبختى  مى کنید.

خبر خوبى که در این زمینه وجود دارد این است که در هر ارتباطى به ویژه در ارتباط بین زن و شوهر قدم هاى ساده، کوچک و شاید از نظر بعضى ها بى اهمیت مى تواند نتایج بزرگى را دربر داشته باشد. در اینجا چند روش ساده وجود دارد که به شما کمک مى کند عشق  را همیشه در زندگى زنده و سبز نگه دارید.

 

حداقل روزى یک بار از او تشکر کنید

مطمئناً از همه (دوستان ، اقوام و ...) وقتى براى شما کوچکترین کارى انجام می دهند تشکر مى کنید. اما آیا براى کارهایى که او برایتان انجام مى دهد نیز همین کار را مى کنید؟ اگر هنگامى که صبح از خواب بلند شدید و دیدید که همسرتان صبحانه را برایتان آماده کرده است، از او تشکر کنید. اگر همسرتان بدون این که از او خواسته باشید زباله ها را بیرون ببرد حتماً به خاطر کارش از او قدردانى کنید. حتى با یک کلمه ساده مانند: متشکرم .

هیچ وقت فکر نکنید که او وظیفه اش را انجام داده است و احتیاجى به تشکر نیست.

 

همسرتان را ستایش کنید(به همسرتون شخصیت بدین!!)((متین))

همسر خود را براى انجام دادن کارهاى هرچند کوچک و جزیی ستایش کنید. اگر او یک کار جزیى و کوچک را به نحوى انجام مى دهد که شما دوست دارید مثلاً خیلى خوب املت درست مى کند یا هنگامى که نیمرو درست مى کند مى داند به چه اندازه زرده اش سفت یا شل باشد از او قدردانى کنید به ویژه هنگامى که در جمع دوستان یا اقوام هستید کارهاى خوب او را یادآورى کنید و از او تشکر کنید.

(خوبی های همسرتون رو به خودش و خودتون یادآوری کنید .حتماخواهید دید که تشویق خیلی اوقات معجزه میکند!!فقط بچه ها نیستند که نیازمند توجه هستن !شما و همسرتون هم تشنه ی محبت و توجه یکدیگرید!! پس  این فرصت رو از زندگی مشترکتون نگیرید!((متین)))

به او محبت کنید هرچند کوچک
مطمئن باشید کارهاى خوبى که شما انجام مى دهید به خود شما باز خواهد گشت.

 

هنگامى که شما به او فکر مى کنید و ملاحظه او را مى کنید مطمئن باشید که او نیز این احساس را نسبت به شما پیدا خواهد کرد. براى او دسرى را درست کنید که دوست دارد یا براى او ایمیل و یا کلیپى را بفرستید که مى دانید دوست دارد.ا شام مورد علاقه اش را درست کنید سعى کنید از کارهاى معمول و روزمره بپرهیزید و کارى تازه و نو ارائه دهید. مثلاً یک روز را بدون این که او متوجه شود برایش مرخصى بگیرید.

میتوانید بدون اطلاع او سفری ترتیب دهید!یا لباسی با رنگ مورد علاقه ی او را انتخاب کنید.یا پوشش مورد علاقه اش را انتخاب کنید!بعد از کار به دنبال او بروید و یک شام را کنار خستگی های فراموش شده تان ترتیب دهید.این همه راه این همه فکر یکی را انتخاب کنید!!(متین)

به قول هایتان عمل کنید!!!!!!

عمل نکردن به حرف هایى که مى زنید، اتحاد و یکپارچگى را در این ارتباط از بین مى برد و همچنین باعث مى شود تا همسرتان دیگر به شما اعتماد نکند. بنابراین بهتر است به جاى قول دادن به او بگویید که به من اجازه بده کمى راجع به این موضوع فکر کنم.

 

سعى کنید در تجربه هاى یکدیگر شریک شوید.

به او نشان دهید چه چیز و چه کارى شما را خوشحال مى کند و شما از انجام دادنش لذت مى بردید و به او اجازه دهید تا او نیز در این کار با شما شریک شود و آن را تجربه کند. این کار به هر دو نفر کمک مى کند تا انعطاف پذیرتر از قبل باشند. ممکن است شما مجبور شوید به یک مسابقه ماشین سوارى بروید در حالى که به آن علاقه ندارید و او نیز مجبور باشد با شما به یک نمایش تئاتر بیاید اما در اینجا شما تجارب و علاقه تان را با یکدیگر تقسیم کرده اید.

بنابراین سعى نکنید در قدم اول با او مخالفت کنید شاید حتى در این تجربه جدید شما نیز دریابید که به آن علاقه پیدا کرده اید.

 

منبع :همسرداری نوین نویسنده:دکتر هانا استون - مترجم:دکتر رحمانی


http://www.tebyan.net/Social/House_Family/Partners/AfterMarriage/2006/12/28/31038.html


باید مواظب دیوارهای دل همدیگه باشیم

    نظر

زهرا:پرستو؟

پرستو:جانم؟

زهرا:چرا زندگی محیا با همسرش مثل زمان قبل نیست؟چرا دیگه عاشق هم نیستند؟مگه مشکلاتشون چه قدر غیر قابل تحمله که خودشون حاضر نیستند مثل قبل با هم حرف بزنن! ببینن چی شده که رابطشون به اینجا رسیده؟

پرستو:از همو متین بپرس خوشگلم !

متین خندید و منظور پرستو رو مثل خیلی از مواقع فهمید وگفت:

زهرا جان شما دیگه 13 سالته و دیگه میتونی مفهوم ها رو خودت متوجه بشی؟حالایه قصه ی کوتاه هست که جواب سوال شماست!حوصله داری؟

زهرا:بببله!!

متین به پرستو نگاه کرد و با لبخندی شروع کرد:

یکی بود یکی نبود!یه روز یه دهقان خوب و زحمت کش یه پسر داشت که خیلی هم براش عزیز بود ولی اون پسر یه عیب داشت میدونی اون عیب چی بود؟

زهرا سرشو به علامت نفی تکون داد .

پرستو ادامه داد:اون پسر با زبونش همه رو میرنجوند .هیچ کس از زخم زبون اون در امان نبود.یه روز دیگه از اینکه همه ازش دوری میکردند خسته شد و رفت پیش پدرش و گفت که میخواد عوض شه و از پدرش خواست که

راه این درست شدنو به  اون یاد بده!و به پسرش گعت که هر روز از کنار هر کس گدشت و یادش اومد که اون رو آزار داده به ازای هر نفر که آزردش کرده بود یه میخ بزنه به دیوار طویله!

پسر هر روز هر کس رو که میدید  که اون رو به خاطر همون کارهای بد خودش رنجونده بود میرفت تو طویله و یه میخ میزد به دیوار بعد از یه مدت پسر به ازای همه ی افرادی که اونها رو رنجونده بود میخ ها رو رو دیوار طوله زده بود .میدونی چیه تقریبا تمام دیوار پر شده بود.

زهرا:بعدش چی شد؟

اینبارمتین ادامه داد :بعدش رفت پیش پدرش و اینبار پدرش ازش خوایت که بره و تک تک از اون افراد معذرت بخواد و دلشونو بدست بیاره و بابت راضی کردن هر نفر یه میخ رو از دیوار در بیاره!

اون هم چون خیلی دوست داشت زندگیش تغییر کنه به حرف پدر گوش داد و شروع کرد به دلجویی.

باز یه مدت گذشت و اون هر روز با هر دلی که بدست میاورد یه میخ رو از دیوار بیرون میکشید !

اما بعد از گذشت مدتی بعد اون زمان هنوز بین مردم محبوب نشده بود!ناراحت اومد پیش پدرشو پرسید که چرا هنوز مردم دوستش ندارن؟ میدونی پدر چی جواب داد؟

گفت پسرم به دیوار طویله نگاه کن ببین جای این میخ هایی که رو دیوار بود هنوز سر جاشونه.پس هنوز باید تلاش کنی تا محبوب مردم شی!

زهرا:یعنی هنوز ناراحتی ها و گله های محیا و امیرآقا هنوز تو دلشون مونده خودشون هم که باید تلاش کنن گله ها رو به هم بگن اینکارو نمیکنن!همینه؟

متین گفت دقیقا عمو.شمام حواست باشه که تا جایی که میتونی کسی رو نرنجونی که جای اون میخ همیشه رو دیوار دلش بمونه!بله؟

زهرا ذوق زده گفت:ببببببببببله!

حالا ماییم که باید مواظب دیوارهای دل همدیگه باشیم!!!!وقتش نیست؟


کمی به من گوش بده!!!

    نظر

کمی به من گوش بده

در بسیاری از موارد اگر همسران واقعاً به یکدیگر گوش دهند رابطه ی خوبی با یکدیگر خواهند داشت ولی حیف که با نادیده گرفتن نظرات یکدیگر ، بسیار سریع رابطه شان به بن بست کشیده می شود.

 

البته تمام همسران حرف‌های یکدیگر را می‌شنوند پس چرا باز هم از نیات و تفکرات و خواسته‌های یکدیگر بی‌اطلاعند؟

 

زیرا گوش کردن به همسرشان را نیاموخته‌اید. برای اثبات این موضوع باید ذکر کنیم که وقتی همسرتان مشغول صحبت با شماست آیا در مورد جزئیات بیشتر از او سوال می‌پرسید یا اینکه او را نگاه می‌کنید و بعضاً سری هم تکان می‌دهید، اما فکرتان مشغول مطلب دیگری است؟

 

بسیاری از ما وقتی در حال گوش کردن به صحبت‌های طرف مقابل هستیم در اوایل صحبت او نتیجه‌گیری و قضاوت می‌کنیم و حتی پاسخ را می‌دهیم. در صورتی که در بسیاری موارد منظور اصلی طرف مقابل را به‌خوبی درک نکرده‌ایم.

برای رسیدن به نتیجه ی بهتر پیشنهادی به شما ارائه می‌کنیم:

 

وقتی همسرتان مشغول صحبت راجع به موضوعی است که شما کاملاً با آن مخالف هستید، بهترین کار این است که صحبتش را قطع نکنید بلکه تا اتمام جریان سکوت اختیار کرده و با آرامش به او گوش دهید.

 

سپس کاغذی بردارید و تمام نکاتی را که در مورد آن بحث شده به‌طور خلاصه بنویسید. سپس آنچه را نوشته‌اید بخوانید و به تمامی کلمات دقت کنید.

 

در این مرحله منظور خود را بیان کنید. از همسرتان بخواهید که به نقطه نظرات شما گوش بدهد و سپس هردو در مورد مطالب بیان شده از جانب دیگری فکر کنید. چند دقیقه سکوت کنید و نهایتاً در مورد احساستان و آنچه برایتان مهم است با دیگری صحبت نمایید. مسائل پیش‌پا افتاده را حذف کرده و در مورد اولویت‌های بحث به توافق برسید. قطعاً نکات مشترکی میان شما وجود خواهد داشت که منجر به مصالحه و رضایت شود.

 

وقتی از دست همسرتان عصبانی می‌شوید :

 

گاهی اوقات با تمام تلاشی که می‌کنید باز هم احساس عصبانیت و خشم می‌کنید.

 

این احساس در روابط اجتماعی بسیار طبیعی است. به ویژه وقتی احساس می‌کنید که قربانی رفتار دیگری شده‌اید و حقوق حقه و طبیعی شما زیرپا گذاشته می‌شود. حتی در برخی شرایط نیز احساس می‌کنید که نظر شما هیچ ارزشی برای همسرتان ندارد و فقط به حرف‌ها و خواسته‌های خود اهمیت می‌دهد.

 

حتی در برخی موارد ممکن است احساس کنید شریک زندگیتان هزینه ی زندگی و حتی هزینه‌های شخصی خود را آن‌طور که خودش صلاح بداند صرف می‌کند و نظرات شما را نادیده می‌گیرد.

 

بهترین کار در چنین مواردی این است که در یک فرصت مناسب زمانی را با همسرتان خلوت کنید و رودرروی هم در یک فضای آرام نشسته راجع به رفتار و یا رفتار وی با او صحبت کنید.

 

اما نکته ی مهم این است که در این گفتگو نباید موضوع را به نحوی طرح کنید که انگار قصد مقصر جلوه دادن او و یا متهم کردن وی را دارید.

 

بلکه می‌توانید به او بگویید که از رفتار و گفتارهایش در زمان‌های مختلف چه احساسی پیدا کرده‌اید.

 

در این موارد از او بپرسید که منظور او از انجام  اعمال یا مطرح کردن گفته‌های خاص چه بوده زیرا ممکن است او با طرز فکر خاص خود عمل کرده و اصلاً آگاه نبوده که در حال ناراحت ساختن شماست.

به او بگویید که قصدتان اصلاح رابطه است و گرنه نمی‌خواهید او را مقصر جلوه دهید. حتی اگر از کاری یا حرفی نیز رنجیده‌اید باز هم همسرتان را دوست دارید و نگران سست شدن رابطه هستید. پس از او بخواهید با شما همکاری کند تا رابطه‌تان بهتر و صمیمانه‌تر پیش رود تا هر دو احساس رضایت بیشتری نمایید.

 

نویسنده:سحر کمالی نفر