سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی با عشق

التماس دعا

    نظر

سلام فقط خدا میدونه الا ن تو چه حالیم حس میکنم همه چی پیچیده به هم کارهام زیادن ولی یه حاجتی دارم مهم خیلی مهم ازتون میخوام برام دعا کنین .خواهش میکنم خیییییییلی دعا کنین.مرسی.

felan khodahafez ta salami digar

پرستو متین سلام!!

    نظر

متین و پرستو   سلاااام!!!!!

متین:سلام

پرستو:علیک

متین:بله؟

پرستواز جا بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت.متین به مبل تکیه داد تا بفهمه که دلیل رفتار پرستو چیه؟

متین:چیزی شده؟

پرستو خیلی سرد جواب میده :نه مگه قراره چیزی بشه؟

متین به سمت آشپزخونه رفت و کنار در ایستاد و پرسید:اجازه هست ؟

پرستو با همون سردی جواب داد:اره بیا تو آب تو یخچال هست اگه میخوای!

متین:آهان یعنی برم دیگه ...باشه ولی خوب بگو برو مزاحم !منم میرم دیگه چرا اخم میکنی؟

پرستو:اخم؟مگه من اخم کردم؟

متین:نه فقط ابروی راست و چپت دلشون واسه همدیگه تنگ شده.اخی؟؟!!!منم دلم تنگ شده!!!

پرستو:واسه چی؟

متین از اشپزخونه بیرون رفت. پرستو هنوز ساکت بود.متین ادامه داد...

متین:نگو واسه چی بگو واسه کی!!

پرستو باز ساکت بود .از اشپزخونه بیرون اومد روی مبل کناری متین نشست و تلوزیونو روشن کرد.

متین که  دیگه داشت کلافه میشد اهی کشید و گفت:

متین:واسه پرستوی همیشگی خودم که همیشه میخندید،وقتی میاومدم خونه حالمو میپرسید ، .....

پرستو:همون پرستو که همیشه پای حرفاش میموندی؟همون پرستو که میگفتی هیچوقت تنهاش نمیذاری؟همون پرستو رو میگی؟

متین:آره آره همونه تو ندیدیش؟

پرستو:چرا دیدمش رفته بود بلیط هواپیما بخره واسه کیش اونم یک نفره مگه نه؟

متین جا خورد پرسید:چی؟

پرستو از جاش بلند شد رفت تو اتاق و بعد از چند ثانیه بلیط هواپیما رو گذاشت روی میز جلوی متین.

پرستو:توی جیب کتت بود وقتی میخواستم لباساتو بشورم دیدمش.

متین پرسید:واسه این ناراحتی؟

پرستو:نباید باشم؟

متین:نه!!

پرستو:چرا؟

متین:اون بلیط من بود به کیش که شرکت میخواست منو بفرسته ماموریت اما من نرفتم قرار شد محمد بره .مامور  تدارکات شرکت نبود خواستم خودم بلیطو به نام محمد بگیرم .همین.!!از تو بعیده به خاطر موضوع به این سادگی ناراحت بشی.!!

پرستو بغض کرد . بشقاب میوه رو زمین گذاشت  و رفت توی اتاق و  مثل همیشه که میخواست تنها باشه درو بست.

متین میدونست که باید صبر داشته باشه تا پرستو حوصله ی دردودل کردنو پیدا کنه پس صبر کرد.اما خسته بود خیلی خسته نفهمید کی اما خوابش برد.

ساعت10.5 شب از خواب بلند شد .همیشه پرستو وقتی میفهمید متین رو مبل خوابش برده یه ملحفه میکشید روش اما این بار اینطور نبود .متین نگران شد رفت دم در اتاق در زد.آروم صدا زد پرستو!!!جوابی نیومد.در رو آروم باز کرد.

پرستو روی صندلی خوابش برده بود.متین رفت بالای سرش!پرستو  گریه کرده بود رد پای اشکاش رو میتونست ببینه.یه ورق دست پرستو بود و  یه قلم که افتاده بود زمین.آروم ورق کاغذو از زیر دستش کشید.نمیخواست بخونه اما سطر اولش نوشته شده بود:

((سلام متین خوبم!!))

سلام متین خوبم!!

خیلی وقت بود منتظر بودم یه وقتی پیدا بشه که نه تو خسته باشی نه من بی حوصله اما پیدا نمیشد.متینم وقتی بهم گفتی میخوای بری ماموریت  و گفتی که برای ترفیع شغلیت لازمه فکر نمیکردم یه روزی از همون روزا این احساس رو پیدا کنم که کنارم نیستی.

خیلی وقت بود که فکر میکردم متینم نیست فکر نبودنت آزارم میداد وقتی هم که بلیط رو تو جیبت دیدم ......من و تو این زندگی رو واسه خوشبختی هر دومون خواستیم نمیدونم شاید رفتن به این ماموریت ها از بودن توی خونت خوشحال ترت میکنه شاید من کوتاهی کرده باشم اما متین جان من به بودنت به حس داشتنت احتیاج دارم.تو رو خدا اینقدر نرو ماموریت.

متینم دلم برات خیلی تنگ میشه .کنارم بمون.

دوست دارم مثل همیشه

پرستوی تو

متین نامه رو بوسید و رفت گوشه ی تخت نشست کیف سامسونتش رو باز کرد و نامه رو گذاشت لای تقویمش .بعد در کیف رو بست .پرستو از صدای بسته شدن در کیف از خواب  بلند شدو وحشت زده پرسید:

پرستو:متین؟داری میری ماموریت؟

متین لبخندی زد و گفت:دیگه واسه امسال بسه دیگه نمیرم ماموریت.خوبه؟

پرستو خندید و یه قطره اشک کوچولو از چشمش افتاد.

((این داستان کمی شبیه فیلم های هندی شد اما واقعیت ماجرا اینه که گاهی بیشتر از اونچه فکرشو میکنیم باید حواسمون به همسرمون باشه به جای جداییها ،دوریها بهتر نیست شادی ها و کنار هم موندن ها رو تجربه کنیم؟اگر داریم اینها رو از دست میدیم فکر کنیم که به چه قیمتی این کار رو داریم میکنیم؟نه؟))راستی خیلی وقتها مخصوصا در مورد خانوم ها یه موضوع کوچیک که باعث دلخوری میشه دلیلی بزرگتر پشتش هست که اون رو باید بشناسیم و برطرفش کنیم.خیلی وقتها دلیل غرغر کردن خانوم ها هم همون مسئله ی اصلیه که باید اون رو شناخت.

متین

 

 


فصلنامه متین

    نظر

سلام بر همه

تصمیم دارم هر فصل خلاصه ای از نکات مهم مطالب اون فصل رو برای همه کسانی که مایلند بفرستم پس ازتون میخوام لطف کنید اگر مایل به دریافت اون هستید به ادرس میل پرستو متین میل بزنید تا از طریق میل فصل نامه رو براتون بفرستم .تاریخ اولین فصل نامه 10 تیر خواهد بود.

ممنون

متین

راستی بازم به کمکتون احتیاج دارم .یادتون نره !!


ازخانمت عیب‌جویی مکن !

    نظر

ازخانمتون عیب‌جویی نکنیییییییییییین !

پرنده

کسی در این جهان نیست که کلیه ی خوبی‌ها در او جمع و از تمام بدی‌ها و نواقص پاک و منزه باشد.

 

یکی لاغر است ، یکی خیلی چاق.

 یکی بینی‌اش بزرگ است ، یکی دهانش گشاد.

 یکی دندان‌هایش بزرگ است یکی چهره‌اش سیاه.

یکی کوتاه قد است یکی خیلی دراز.

یکی بی‌عرضه و خجول است ، یکی پررو و بی‌حیا.

یکی آداب مهمانداری را بلد نیست ، یکی سواد ندارد.

 یکی تندخو است یکی پژمرده و افسرده.

 یکی سلیقه غذا پختن ندارد ، یکی ولخرجی می‌کند.

یکی  پرخور است یکی بی‌اشتها.

 یکی بداخلاق است یکی حسود.

 یکی تنبل است یکی بد زبان، یکی خود‌خواه است یکی کینه توز....

 

و ده‌ها از این قبیل عیوب بزرگ و کوچک. هیچ زن و مردی پیدا نمی‌شود که یک یا چند عدد از این عیب‌ها را نداشته باشد.

مردها معمولا قبل از ازدواج زنی را در مغز خویش مجسم می‌سازند که دارای کلیه کمالات و از تمام بدی‌ها منزه باشد و به اصطلاح خودشان او را همسر ایده‌آل خود می‌نامند.

 

 و قطعا از این مطلب غفلت دارند که یک چنین زنی در جهان خارج وجود ندارد. وقتی ازدواج کردند چون وجود خارجی همسرشان با صورت ذهنی همسر ایده‌‌آل کاملا مطابقت ندارد ، بنای ایراد و عیبجویی را می‌گذارند. خودشان را در ازدواج شکست خورده و بدشانس می‌پندارند. از بدبختی و عدم موفقیت دائما آه و ناله دارند. همیشه در صدد عیبجویی و خرده‌گیری هستند. و در این باره حتی از عیب‌های بسیار ناچیز و غیرقابل اعتنا نمی‌گذرند.

 

 آنقدر در مورد یک عیب کوچک فکر می‌کنند که مانند کوه‌جلوه می‌کند. گاه گاه آنرا به رخ همسرشان کشیده تحقیرشان می‌کنند. یا پیش دیگران از وی انتقاد می‌نمایند. بدین‌وسیله (کانون) مقدس زناشویی را متزلزل ساخته ، اسباب ناراحتی خودشان و همسرشان را فراهم می‌سازند.

 

نتیجه این عیب‌جویی‌ها این می‌شود که زن  مکدر خواهد شد، مهر و علاقه‌اش رفته رفته کم می‌شود، نسبت به زندگی و خانه‌داری و شوهرداری دلسرد می‌گردد، پیش خود می‌گوید: چرا در خانه مردی که دوستم ندارد زحمت بکشم؟ یا حتی ممکن است در صدد تلافی بر آمده از شوهرخود عیب‌جویی کند.

 

شوهر : چه دماغ زشت و بزرگی داری؟

زن : حرف نزن با این دهان گشاد و لب‌ها ی کلفت.

 

در این صورت رویشان بروی هم باز می‌شود و مرتبا از یکدیگر مذمت و انتقاد می‌کنند و محیط خانه که باید محیط صفا و صمیمیت باشد به صحنه نزاع و عیب‌جویی و تحقیر تبدیل می‌گردد.

 

اگر با همین وضع به زندگی ادامه دهند تا آخر عمر روز خوش نخواهد داشت. زیرا خانه‌ای که صفا و صمیمیت و مهر و محبت نداشته باشد ، جای آسایش و خوشی نیست.

 

مردی که خودش را در ازدواج شکست خورده  و بدشانس بداند و از این امر ناراضی باشد و زنی که مرتبا مورد تحقیر و عیب‌جویی قرار گیرد همواره در معرض ابتلای به امراض خطرناک مخصوصا بیماری‌های عصبی و روانی خواهند بود.

 

 و اگر دامنه ی نزاع و بدگویی بالا بگیرد و به طلاق و جدایی منجر شود معمولا زن و مرد هر دو بدبخت خواهند شد مخصوصا اگر بچه‌دار باشند.زیرا چنین مردی اولا حیثیت و آبروی اجتماعی خویش را از دست خواهد داد و در بین مردم یک فرد هوسران و سبک مغز معرفی خواهد شد.

 

ثانیا در اثر ازدواج اول و طلاق ، ضررهای اقتصادی زیادی بر وی وارد شده که جبران آنها آسان نخواهد بود. و برای ازدواج دوم نیز به بودجه زیادتری نیازمند است که تامین آن دشوار خواهد بود. با تحمل این ضررها بعید است به آسانی بتواند وضع اقتصادی خویش را متعادل و روبراه سازد.

 

ثالثا معلوم نیست به آسانی بتواند همسر مناسب و بی‌عیبی برای خویش پیدا کند.

 

زیرا، اولا با توجه به سابقه ی بدی که در اثر ناسازگاری و طلاق همسر اولش پیدا کرده کمتر زنی حاضر می‌شود با او شوهر کند و ثانیا بر فرض اینکه همسری پیدا کرد معلوم نیست از همسر اولش بهتر باشد. البته امکان دارد که عیب مخصوص او را نداشته باشد لیکن خیلی کم اتفاق می‌افتد بلکه اصلا امکان ندارد که بطور کلی بی‌عیب و نقص باشد.

 

همسر دومش نیز دارای عیب بلکه عیب‌هایی خواهد بود. و چه بسا از همسر اولش به مراتب بدتر باشد. در آنصورت ناچار می‌شود هر جور هست با او بسازد. کمتر مردی اتفاق می‌افتد که از ازدواج دومش کاملا راضی باشد.

اما برای حفظ آبروی خویش ناچار است بسازد. بسیار اتفاق افتاده که مردی زن دومش را طلاق داده و بسراغ همسر اولش رفته است.

 

آقای محترم !

چرا با عینک بدبینی و عیب‌جویی به همسرت نگاه می‌کنی و به بعضی عیوب کوچک و غیرقابل اعتنا آنقدر اهمیت می‌دهی که تدریجا به صورت یک عیب بزرگ غیر قابل اغماض در نظرت مجسم شود و زندگی را بر خودت و خانواده‌ات تاریک گرداند؟

 

مگر زن بی‌عیب سراغ داری که از همسرت عیب‌جویی می‌کنی؟ مگر خودت بی‌عیبی که انتظار داری او کاملا بی‌عیب باشد؟ اصولا این عیب‌های کوچک چه ارزشی دارند که کانون گرم زندگی را سرد یا متلاشی سازند.

چرا فقط عیب‌های همسرت را می‌بینی و از خوبی‌هایش صرف نظر می‌کنی؟

اگر با نظر انصاف و واقع‌بینی بنگری مزایا و خوبی‌های فراوانی را در او خواهی یافت که بدی‌هایش را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. با توجه به آن همه خوبی ، آن عیب کوچک اصلا عیب شمرده نمی‌شود.

اسلام عیب‌جویی را یک صفت بسیار زشت و زیان‌بخش شناخته و جدا از آن نهی کرده است.

 

رسول خدا (ص) فرمود:

«ای کسانی که به زبان مدعی اسلام هستید لیکن ایمان در قلبتان وارد نشده است، از مسلمانان بدگویی نکنید و در صدد عیب‌جویی بر نیایید. هر کس از دیگران عیب‌جویی کند مورد عیب‌جویی خدا قرار خواهد گرفت. و چنین شخصی ولو در خانه‌اش باشد رسوا خواهد شد.»

منبع: کتاب آیین همسرداری - تالیف: آیت‌الله ابراهیم امینی – با تغییر و تلخیص

http://www.tebyan.net/Social/House_Family/Partners/AfterMarriage/2008/5/6/65894.html