پرستو-متین
(4)سلام از اینکه دیر به دیر مطلبی می نویسم عذر میخوام اما دوست دارم اگه قراره کسی مطالبی که مینویسم بخونه لا اقل مطالبی باشه که بار ارزشی لازم رو داشته باشه.البته اینها نظر شخصی منه !!
امروز میخوام یه مطلب کوتاه بنویسم یه کفتگو که دیروز به ذهنم رسید البته ساخته ی ذهن خودمه .
متین پرسید :ممکنه یه سوال ازت بپرسم؟
پرستو گفت:حتما بگو!
متین:چرا ساده میای بیرون؟
پرستو به سرو وضعش نگاهی کردو خندید.
پرستو :از اینکه مثل امروزی ها نیستم تعجب کردی؟
متین:نباید تعجب کنم؟یه نگاه بنداز ؟حتما دلیلی برای این کار داری! ممکنه به منم بگی؟
پرستو:میخوای بشنوی؟مطمئنی؟
متین:اره بگو
پرستو :من دلم نمیخواد نگاهی که برای من نیست بدزدم.متین هر زنی دلش میخواد همسرش فقط اونو ببینه.محبت اونو.چهره ی اونو زیبایی اونو.و این یه حق طبیعیه .هم برای زن هم برای شوهر.اما...
پرستو کمی مکث کرد و ادامه داد:اما وقتی من خودمو آراسته کنم برای کسی که همسرم نیست .برای نگاهی که غریبست.اگه جلب توجه کنم!این یعنی خیانت .به همسر اون مرد که نظرش جلب من شده. و به خودم چون تو حریم کسی پا گذاشتم که با محبتش اون حصار و ساخته حتی اگه از فلس های کاج باشه کسی حق نداره خرابش کنه.اون نگاه حق اونه نه من.من دوست ندارم کسی غیر از همسرم بهم خیره بشه پس نباید زمینشو هم فراهم کنم.محبت حرمت داره متین.این دلیل منه البته مختصر.
هر دو خندیدند.و به راهشون ادامه دادند.
فعلا تمام.تا بعد .